شهرام همان کارگر فداکار پتروشیمی ماهشهر است که خود را به آتش زد و فلکه اصلی را بست تا از انفجاری بزرگ جلوگیری کند و اگرچه پنجاه درصد سوخت اما مانع از سوختن جانهای فراوان شد!
نامش شهرم محمدی ست کارگر بختیاری الاصل پتروشیمی ماهشهر! 34 ساله متولد ایذه با سیزده سال سابقه کارگری و این همه مشخصات قهرمان قصه پتروشیمی مارن نیست که او دلی بزرگ دارد و نیتی پاک که از تبارش سرچشمه می گیرد!
اما آن روز چه رخ داد وشهرام چه کرد؟
روایت شاهدان عینی از ماجرای آتش سوزی در پتروشیمی مارون شنیدنی است: «در پتروشیمی همیشه ممکن است چنین اتفاقاتی پیش بیاید. دستورالعمل ایمنی هم بستن شیرهای گاز و دور شدن از منطقه است.»
ساعت 3 و نیم بعد از ظهر سهشنبه 9 تیرماه، سیستم هشداردهنده پتروشیمی از ایراد فنی یکی از لولههای گاز هگزان خبر داد.
کارگران پتروشیمی مارون میگویند: «گاهی واشرهای این لولهها خراب میشوند این موضوع یک مساله آنی است و نمیتوان آن را پیش بینی کرد. اگر هم اتفاق به انفجار منجر شود، ممکن است لولهها و مخازن دیگر هم منفجر شود. گازی که در هوا منتشر شده پس از انفجار حالتی را به وجود میآورد که انگار هوا آتش گرفته است.»
علائم هشدار دهنده که به کار افتادند همه فرار کردند. شهرام با فریاد از همکارانش میخواست که دور شوند، اما خودش به سراغ شیر اصلی رفت و آن را خاموش کرد که ناگهان شیری که نشت کرده بود، منفجر شد و آتش به دست و جانش افتاد و سوخت.
کارگران پتروشیمی ماهشهر میگویند که اگر این حادثه به انفجاری بزرگ منجر میشد مشخص نبود چه تعداد آدم میسوختند و چند میلیون دلار خسارت مالی به این مجتمع ملی پتروشیمی وارد میشد. در زمان این حادثه 1400 تا 1500 نفر کارگر پتروشیمی مارون سر کار حاضر بودند. از طرف دیگر علاوه بر فازهای دیگر پتروشیمی در همسایگی پتروشیمی مارون، شهر ماهشهر هم به این پتروشیمی چسبیده است. یعنی بهتر است گفته شود این پتروشیمی به شهر ماهشهر چسبیده است و این وضعیت جغرافیایی میتوانست در صورت بروز حادثهای بزرگ، مشکلاتی را هم برای شهروندان این شهر به وجود آورد. با این شرایط، عمل قهرمانانه شهرام محمدی به طور توامان باعث حفظ جان عده زیادی و حفظ منابع مالی و ثروت ملی کشور شده است.
همراه شهرام محمدی درباره روحیات او میگوید: «شهرام بچه متعصب و بسیار مهربانی است و همین خصوصیات باعث شده تا این فداکاری را انجام دهد. در حال حاضر همه اقوام ناراحت او هستند. همسر او و چند تن از اقوام چند روزی میشود که حتی غذا نخوردهاند. ما طایفهای زندگی میکنیم و مناسبات قومی ما طوری است که از نظر عاطفی همه به هم وصل هستیم.»
همسر شهرام محمدی به تهران نیامده و تصمیم گرفته شده او که شوهر خود را پس از حادثه به هوش در اهواز دیده است، به تهران نیاید تا دیدن همسرش روی تخت بیمارستان به قلب بیمار او که مادر چهار فرزند است، فشار نیاورد. این زوج جوان چهار فرزند کوچکتر از هشت سال دارند. کوچکترین فرزند آنها سه ماه پیش به دنیا آمده است. مادر و پدر شهرام محمدی در قید حیات نیستند و در نتیجه با این شرایط اقوام نزدیک او که به تهران آمدهاند، پیگیر وضعیت درمانی او هستند. همراهان این بیمار این روزها در منزل آشنایان خود در تهران به سر میبرند.
دور از انتظار نیست که وضعیت این خانواده از نظر مالی مانند دیگر کارگران و اقشار ضعیف جامعه باشد. در حال حاضر در شرایطی که چند روز از حادثه گذشته است، کمک مالی مستقیمی به این خانواده نشده است.
اما نکته جالب مسئولان پتروشیمی مارن هستند که بشدت هنوز هم مثل روز اول انفجار می خواهند اطلاع رسانی را مسکوت بگذارند...